حافظان و قاریان قیام حسینی | «نافع بن هلال» همراه عباس(ع) در سقایی کاروان
کد خبر: 4157193
تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۹

حافظان و قاریان قیام حسینی | «نافع بن هلال» همراه عباس(ع) در سقایی کاروان

نافع بن هلال از جمله قاریان و محدثان کوفی است که همراهی با کاروان امام حسین(ع) را از مدت‌ها پیش از شهادت مسلم بن عقیل آغاز کرد و در مقاطع گوناگون عاشورا بارها وفاداری خود را به امام حسین(ع) و خاندان اهل بیت(ع) به اثبات رساند.

نافع بن هلال بجلیبه گزارش ایکنا، در میان شهدای دشت کربلا در عاشورای سال 61 هجری، اشخاص گوناگونی از طیف‌های مختلف به چشم می‌خورند، شخصیت‌هایی که هر کدام از قومیت و قبیله‌ای خاص، از بنی‌اسد گرفته تا بنی‌هَمدان، گرد شمع وجودی عبد صالحی چون حضرت سیدالشهداء امام حسین(ع) گرد آمده بودند تا در التزام رکابش، حق را فریاد کنند.

صرف نظر از خاستگاه قومیتی هر یک از ایشان و البته با نظر به اینکه بخش اعظمی از آنها را افرادی منتسب به خاندان عصمت و طهارت و در اصطلاح هاشمیان تشکیل می‌دادند، برخی از این شهدا با شاخصه‌ای ویژه، نامشان در تارُک تاریخ ثبت و به یادگار مانده است. شاخصه‌ای به نام قرآن که زندگی هر یک از ایشان را تا پیش از نائل شدن به مقام شهادت در عاشورای حسینی، به واسطه انس و قرابت با کلام وحی، متفاوت‌تر از سایر شهدا کرده است. تأثیر قرآن در زندگی این افراد موجب شده است تا هر زمان به مرور مقاتل عاشورا می‌پردازیم، هر نوبت به محض رویارویی با نام این افراد، درنگی بیشتر در رفتار و سکناتشان داشته باشیم.

یکی از این شهدا که با بصیرتی قرآنی زمانی خیلی قبل‌تر از واقعه عاشورا با شناخت و درک کامل، به یاری امام زمان خود شتافت، «نافع بن هلال بجلی» بود. وی پیش از شهادت مسلم بن عقیل از کوفه خارج شد و در میانه راه و در منزلگاه «عذیب‌الهجانات» همراه چند تن دیگر به کاروان امام حسین(ع) پیوست.

حجت‌الاسلام و المسلمین علی ملاکاظمی در این باره می‌گوید: خروجی های کوفه کاملاً در محاصره عمال ابن زیاد بود و نافع به همراه دو نفر دیگر، با راهنمایی شخصی به نام طرماح بن عدی خود را از حلقه محاصره کوفه رهانید و 27 یا به قولی 28 ذی الحجه به امام ملحق شد.

نافع بن هلال جنگاوری را از امام علی(ع) آموخت

نافع از جمله اشراف عرب، قاری قرآن و محدث بود و در کوفه حدیث از پیامبر(ص) نقل می‌کرد و بنا به گفته مقاتل در واقعه عاشورا 45 ساله بود. او سابقه همراهی با حضرت علی(ع) را در جریان جنگ‌های سه‌گانه جمل، صفین و نهروان داشت و بنا به منابع موجود اصلاً رزم و جنگاوری را در دوره نوجوانی و جوانی از حضرت علی(ع) فراگرفته بود.

حجت‌الاسلام والمسلمین ملاکاظمی درباره انس و قرابت نافع با قرآن می‌گوید: انس عجیب نافع با قرآن در کوفه زبانزد بود و بصیرتی که قرآن به او داده بود، موجب شد تا در مواجهه با موقعیت‌های خطیر بهترین انتخاب را داشته باشد، یکی از خطیرترین این موقعیت‌ها همراهی او با امام حسین(ع) بود؛ همراهی که بلافصل بود و پس از ملحق شدن او به کاروان امام حسین(ع) یک لحظه هم جایی گزارش نشده است که او از امام زمان خود غافل شود. در کربلا دوشادوش امام همچون یک محافظ حضور داشت.  

اصالت نافع یمنی و از اهالی شاخه‌ای از قبیله مذحج ساکن کوفه بود و به این واسطه با هانی بن عروه، دیگر یار صدیق اهل بیت(ع) خویشاوندی داشت. در برخی از اسناد تاریخی به اشتباه نام هلال بن نافع به جای او ذکر شده است در حالی که چنین شخصی هم در واقعه کربلا حضور داشته است، اما هلال بن نافع از جمله نفراتی است که در سپاه کوفه حاضر است. نکته دیگر هم اینکه در برخی از اسناد او را نافع بن هلال جملی خوانده‌اند که هر دو یعنی بجلی و جملی صحیح است.

نافع بن هلال از همان روز دوم محرم که کاروان امام حسین(ع) وارد دشت کربلا شد و حضرتش در باب دشمنی آل امیه با خاندان اهل بیت(ع) سخنانی ایراد کردند، از جمله یارانی بود که برخاست و در جملاتی اوج وفاداری خود به امام حسین(ع) را با ذکر این جملات اعلام کرد: «انت تعلم انّ جدّک رسول الله لم یقدر ان یشرب النّاس محبّته ولا ان یرجعوا الی امره ما احبّ و قد کان منهم منافقون یعدونه...»(شما می‌دانید جدتان رسول خدا (ص) نتوانست محبتش را به مردم بنوشاند، یا آن‌ها را آن‌گونه که دوست داشت، تحت فرمان خود در آورد. این در حالی بود که بعضی از یارانش از منافقان بودند، به آن حضرت (ع) وعده یاری می‌دادند، اما در نهان بر او نیرنگ می‌بستند ...)

نافع مردی شجاع و جنگاور نیز بود، به همین دلیل زمانی که حضرت عباس(ع) از سوی امام حسین(ع) مأموریت یافت تا برای آوردن آب به شریعه ببرد، نافع پرچمداری گروهی سی‌ نفره برای این منظور را به عهده داشت؛ فردی که نخستین مواجهه را با عمرو بن حجاج، فرمانده سوارانی که عمر سعد آنها را حائل میان آب و کاروان امام حسین(ع) کرده بود، داشت.

همراهی نافع با عباس(ع) برای سقایی کاروان

حجت‌الاسلام والمسلمین ملاکاظمی در این باره چنین عنوان می‌کند که از نافع بن هلال در کنار حضرت عباس(ع) نام برده می‌شود، چرا که او به غیر از آن که یکی از پرچمداران کاروان امام حسین(ع) بود، در دو نوبت که حضرت عباس(ع) مأمور به آوردن آب برای خیام می‌شود، ایشان را همراهی می‌کند. این امر دو مرتبه یک بار هشتم محرم و بار دوم شب عاشورا اتفاق می‌افتد.

عمرو بن حجاج او را خطاب قرار داد و گفت که کیستی؟ و نافع جواب داد: از پسر عموهای تو. آمده‌ایم از این آب که ما را از آن منع کرده‌اید، بنوشیم. عمرو در پاسخ گفت: گوارایت باد بنوش! ولی برای حسین(ع) از این آب نبر که نافع جواب دندان‌شکنی به او داد و گفت: «لا والله، لا اشربی منه قطرة والحسین و من معه من آله و صحبه عطاشی» (نه به خدا سوگند، قطره‌ای از آن آب نمی‌نوشم، در حالی که حسین(ع) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنه‌اند.)

جنگی میان آنها درگرفت که به یمن رشادت‌های او و حضرت عباس(ع) حلقه محاصره آب شکست و آنها توانستند مقداری آب به خیام امام حسین(ع) برسانند.

حافظان و قاریان قیام حسینی/

نافع، بارها از زمان پیوستن به کاروان امام حسین(ع) تا لحظه شهادتش در روز عاشورا، وفاداری خود را به امام و خاندان عصمت و طهارت(ع) اثبات کرده بود؛ شب عاشورا زمانی که امام حسین(ع) برای بررسی و سرکشی از خیمه خود خارج می‌شوند، نافع را نیز در کنار خود می‌بینند و به او می‌گویند: آیا نمی‌خواهی در این شب تار از بین دو کوه بگذری و جان خودت را نجات دهی؟» نافع خود را به روی قدم‌های امام(ع)‌ انداخت و در حالی که بر آن بوسه می‌زد، گفت: «انّ سیفی بالفٍ و فرسی مثله، فوالله الّذی منّ بک علیّ لا فارقتک حتّی یکلا عن فریٍ و جریٍ» (شمشیری دارم که به هزار درهم می‌ارزد و اسبی دارم که به همین‌اندازه می‌ارزد، پس به آن خدایی که بر من به حضور در رکاب شما منت نهاد سوگند، هرگز تا هنگامی که شمشیرم به کار آید از شما جدا نمی‌شوم.)

نافع در شب عاشورا همچنین وقتی از کنار خیمه امام حسین(ع) می‌گذشت، ابزار نگرانی حضرت زینب(س) را در مورد میزان وفاداری یاران امام را در گفت‌و‌گوی ایشان با برادر ارجمندش می‌شنود و در نتیجه موضوع را با حبیب بن مظاهر در میان می‌گذارد تا خواهر گرامی امام حسین(ع) را به هر شکلی شده از نگرانی خارج کنند.

اظهارات نافع موجب می‌شود تا حبیب مقابل خیمه امام حسین(ع) قرار گرفته و اینچنین داد سخن بدهد: ای حریم رسول خدا(ص)! این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواهان شما را بزند. این نیزه‌های پسران شماست، سوگند یاد کرده‌اند که آن را تنها در سینه کسانی که از دعوتتان سر بر تافته‌اند فرو برند.

نافع که همانگونه که اشاره شد، فردی جنگاور و دلیر بود نبردی جانانه در روز عاشورا کرد و این چنین رجز می‌خواند: «ان تنکرونی فانا ابن الجملی، دینی علی دین حسین بن علی(ع)»(اگر مرا نمی‌شناسید خودم را معرفی کنم، من از قبیله‌ جملی هستم و آئین و دینم همان دین حسین بن علی (ع) است.

تیرهای نشاندار نافع بن هلال

نافع علاوه بر اینکه شمشیرزنی قهار بود، تیرانداز ماهری نیز بود و براساس مقاتل گفته شده است که بر روی تیرهایی که به سمت سپاه دشمن می‌انداخت نام خود را نیز حک کرده بود تا بعدها مشخص شود که چه کسی آن تیرها را به عشق حسین بن علی(ع) به سمت دشمن انداخته است. به این تیرها در مقاتل مشهور «مسومه» گفته شده به معنای نشان‌دار که البته در برخی نسخ به اشتباه از لغت مسمومه استفاده شده است با این تعبیر که نافع تیرهایی را که به سمت دشمن می‌انداخت، مسموم کرده بود که صحت ندارد.

حجت‌الاسلام والمسلمین ملاکاظمی می‌گوید: نافع از جمله تیراندازان ماهر کوفی بود، شب عاشورا مشاهده کردند که او انتهای تیرها را نشانی می‌گذارد؛ از او پرسیدند چه می‌کنی؟ و او در جواب گفت می‌خواهم هر بار که تیری به جانب دشمن می‌اندازم، متوجه شوند که چه کسی این تیر را از چله کمان رها کرده است. به تیرهای نشان‌دار نافع در رجزخوانی او نیز اشاره شده است.

او با تیرهایی که به جانب دشمن رها کرد، 12 تن از آنها را هلاکت رساند و پس از آن با شمشیر به جانب دشمن حمله‌ور شد و پس جنگی چشمگیر به اسارت درآمد. او را در حالی که به شدت مجروح شده بود توسط شمر به نزد عمر سعد آورده شد و عمر به شمر گفت که تو خود او را آورده‌ای پس اگر می‌خواهی خودت او را بکش.

حجت‌الاسلام و‌المسلمین ملاکاظمی در این مورد چنین می‌گوید: نافع پیش از اسارت و شهادت به مقام جانبازی نائل می‌شود. او در هنگام جنگ از ناحیه دست مجروح می‌شود و زمانی که توسط شمر به نزد عمر سعد آورده می‌شود، بر اثر جراحت‌های زیادی که برداشته، رمق چندانی ندارد که بعد به دستور عمر سعد توسط شمر به شهادت رسیده و سر از بدنش برداشته می‌شود. از این نظر وقتی به احوال نافع نظر می‌کنیم، داستان زندگی، اسارت و شهادت شهید محسن حججی به ذهن متبادر می‌شود.  

شمر، هم خنجر از نیام کشید. نافع به شمر گفت: «به خدا قسم‌ ای شمر، اگر تو از مسلمین باشی بر تو سخت خواهد بود که خدا را ملاقات کنی، در حالی که خون‌های ما را برگردن داشته باشی. خدا را سپاس می‌گویم که مرگ ما را به دست بدترین خلقش، قرار داد!» و آن گاه بود که شمر او را به شهادت رساند.

منابع پیرامون نافع بن هلال:

ویکی شیعه

ویکی فقه

روضة الشهداء/جلد یک

مصاحبه حجت‌الاسلام والمسلمین علی ملاکاظمی با برنامه «آینه‌داران» 

انتهای پیام
captcha